شعر در مورد آبگوشت

شعر در مورد آبگوشت ,شعر درباره آبگوشت,شعر درمورد ابگوشت,شعر در مورد ابگوشت,شعر آبگوشت,شعر آبگوشت شهریار,شعر آبگوشتی,شعر درباره آبگوشت,شعر در مورد آبگوشت,شعر طنز آبگوشت,شعر برای آبگوشت,شعر در وصف آبگوشت,شعر راجع به آبگوشت,شعر درمورد ابگوشت,شعری برای آبگوشت,شعری در وصف آبگوشت

شعر در مورد آبگوشت

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد آبگوشت برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

دوش رفتم بر در دیزی سرای مش رجب

بر لب پیر و جوان دیدم  ثنای  آبگوشت

بخت و  اقبال ار مرا یاری کند با دست خود

می گذارم روی چشم خویش پای آبگوشت

شعر در مورد آبگوشت

دین و آیین ما آبگوشت

عشق دیرین ما آبگوشت

خسرو و ده دقیقه زمان

وعدِ شیرین ما آبگوشت.

شعر درباره آبگوشت

گفتند که ما جلو خواهیم رفت

با بنز و سمند و با پلو خواهیم رفت

من می گویم که با دو وعده آبگوشت

تا اوج فلک با رنو خواهیم رفت.

شعر درمورد ابگوشت

من عاشق آبِ گوشتم چه کنم

در اوج جوانی گوژپشتم چه کنم

وقتی همه به وصال یار می نازند

من خوار و ذلیل آبگوشتم چه کنم.

شعر در مورد ابگوشت

قصه ی عشق من و  جانانه ی من تازه نیست

کرده ام  عمریست جان ودل  فدای  آبگوشت

باغ رضوان دشت ریحان گلشن جان بوستان

با همه خوبی کجا دارد صفای آبگوشت

شعر آبگوشت

ای دوست برای دوست جان باید داد

فرزند و عیال و خانمان باید داد

گر شوق نداری و نمی یابی مال

آبگوشت و پیاز و دوغ و نان باید داد.

شعر آبگوشت شهریار

شب عاشقان آبگوشت چه شب دراز باشد

تو بیا که روی آتش در دیزی باز باشد

ننگر درون آبگوشت که نبینی ذره ای گوشت

به عوض درون آبش لوبیا زیاد باشد

کی نهاده نام آبگوشت به چنین غذای آبی

که در این غذای شامی همه چیز، آب باشد

دگر از سرت برون کن، تو وصال گوشت و آب گوشت

که غذای مملو از گوشت، سخنی گزاف یاشد.

شعر آبگوشتی

روز و شب  می پرورم   در   سر     هوای آبگوشت

دل  نمی بندم    مگر   بر          مه لقای   آبگوشت

قصه ی مجنون  صحرا گرد    را    از     یاد    برد

دید   هر کس   ناله ام   را     در قفای    آبگوشت

دکتر  آمد  بر سر  بالین  و    نبضم     را   گرفت

کرد   تجویز   از   برای من    دوای      آبگوشت

کاش  می شد در  همه عالم سمیناری به پا

بحث   می کردیم   بهر   اعتلای     آبگوشت

از   نسیم  روضه ی  دیزی  نگردد  بهره مند

ساندویچ آنکس که می بلعد به جای آبگوشت

گفت  دیشب  هاتف  غیبم به گوش جان و دل

با   مرض   بیگانه  باشد  آشنای   آبگوشت

من که درجان دوستی شاطربه دوران شهره ام

گر   شود  مقدور  می میرم برای  آبگوشت.

شعر درباره آبگوشت

سفره ساده  درویش  صفایی دارد

اوگوشت که نه، ساده غذایی  دارد

هر چند بود سفره  نانش ساده

در خانه عجب حال و هوایی دارد

با ریشه بلندش، مو به دور گردن

بر سر کله، بر شانه عبایی دارد

وقتی  برود، به خانه‌ای در بزند

بر روی لبش زمزمه‌های دارد

چون صاحب خانه در او باز کند

(یا هو) زدن او چه صفایی دارد

چون شب برود به خانقاهش

در خلوت شب، شور و نوایی دارد

شعر در مورد آبگوشت

با امـروز چند روزه که یخچال من بی گوشته

وای جونم وای عمرم

دل صاحاب مرده ی من ،تو حسرتِ آبگوشته

وای جونم وای عمرم

هر روز میرم سر می زنم ،قصابــی و در می زنم

اما با این گوشت گرون ،میشه خرید جز استخون؟

من همان روز که نرخش بالا رفت دانستم

وای جونم وای عمرم

که عنان دل آبگوشتی خــــــــــود را بستم

وای جونم وای عمرم

شعر طنز آبگوشت

دلم آغوش میخواهد
.
.
.
.
.
.
نمیدونم شایدم آبگوشت !!

شعر برای آبگوشت

داریم آبگوشت میخوریم,

گوش کوبُ گرفتم دستم ،

تیریپ خاطره های کودکی….

به بچه خواهرم میگم :

دایی جون این گوش کوب سنش از منم بیشتره ….

مادرم از اون ور میگه : فایدشم همین طور. من 😐

شعر در وصف آبگوشت

ساده که باشی

همین که بدانی بربری و لواش چند است

کفایت میکند

نیازی به غذای چینی نیست

آبگوشت هم خوب است

آدمهای ساده را دوست دارم بوی ناب آدم میدهند…

شعر راجع به آبگوشت

آقا دلیل آموزش بخش بندی کلمات

تو کلاس اول ابتدایی چی بود آخه؟!

که چی که مثلا آب یه بخشه و آبگوشت دو بخشه!!

خوب الان باید چیکار کنیم!

شعر درمورد ابگوشت

زنان پایین شهر ریاضیدانان بزرگی هستند…

چون هیچ ریاضیدانی نمیتواند

نیم کیلو گوجه را به نام آبگوشت

بین ۱۱نفر تقسیم کند…!!

شعر در مورد آبگوشت

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد یلدا

شعر در مورد تابستان

شعر در مورد مو

شعر در مورد تواضع

شعر در مورد ماه آذر